اینم یک غزل جدید از خودم

چقدر فاصله ات زودِ زود می آید
میان خانه ما هم فرود می آید
چقدر قصه ء ما بر لبان ما خشکید
سکوت ما همه پیش از سرود می آید
هوای سینهء شاعر دوباره می سوزد
از این غزل چقدر بوی دود می آید
لگد به بخت سیاهم کی میزند حالا
که پس دوباره بسویم کبود می آید
چقدر از لب آیینه ها سوال کنم
کسی که حرف مرا می شنود می آید ؟
چه عمر مسخره ای وعده های دیدارت
برای روزی که ( آژند) نبود می آید
+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم اسفند ۱۳۸۵ ساعت 12:9 توسط آژند
|