کاش چون شب شبیه من بودی

یا کمی با من هم سخن بودی

در حوالی قحط سالی  من  

کاش یک لحظه ء چمن بودی

كاش خاموشي ات بسر ميرفت

لحظه ء صرف گفتن   بودي

تو که چون عقده های من شده ای

کاش در فکر وا شدن بودی

چقدر رفتنت  کبود وسیاهست

کاش همرنگ آمدن  بودی

مثل این وزن ساده وآسان

فعلاتن مفاعلن بودی